«... حتی وسط سیاه زمستان هم کمتر کسی حاضر می شود دویست تومان از پولش را صرف آزادی حقیر گنجشک کوچکی بکند.مردم فیلسوف شده اند.
پیرمردی به او گفت:«من هزار تومن بهت می دم برای اینا دون بخر!»
وقتی با تعجب نگاهش کرد و گفت:«خب هزار تومن بده،پنج تاشون رو ول کنم برن»
گفت:«کجا برن پسرم؟کجا برن از اینجا بهتر؟آب حاضر،نون حاضر،کجا از این جا بهتر؟»...یعنی این روزها آزادی،دویست تومان هم نمی ارزد؟!!!»
سلام به تودوست عزیزوگرامی
بزرگترین نقص دربینش انسانیه . که همیشه فقط یک روی سکه رامیتونه ببینه وهمه جاآسمان یک رنگه وزمین هم که به نگاه زیادش نمی ارزه وهمراهان درسفرندکه همیشه آدم رو درزمان حال نگه میدارندونمیزارن یکقدم دوربشی وچه گذشته هایی که مامیتونیم پیش روی خودمونیم بیاریم وبهش فکرکنیم به اونچه که انجام دادیم ارزیابیش کنیم وضعف وقوت کارمون روبررسی کنیم . واقعا زندگی چیه ؟ نان - آزادی - زوال و....
سلام . مطالب وبلاگتون رو خوندم . خوب نوشته بودی .
پیروز و سرافراز باشی. به من هم سربزنی خوشحال میشم .
همه این روزها کور شدن
نمی بینند
.....گنجشکها تو قفسن و کلاغ ها آزادتر از همیشه.....
اب حاضر...نون حاضر...
همه همینو میخوان...حتی...!!!
به جایی رسیدیم که دیگه حتی جایی برای افسوس خوردن هم نداریم...
با ۱۰۰۰ تومن جوجه کباب نمی دن
ولی میشه ۵تا گنجشک کباب کرد باهاش
جالب هم نیست
سلام خوبی ؟:)
از فرنی و کاچی و ... گفتی دهنم آب افتاد حالا بیا دستور آشپزیشو هم بده :)
راستی خیلی جالب بود متن قیمت آزادی :)
به نظر من آزادی خریدنی نیست بدست آوردنی هست
:) خبری ازت نیست مهربان ؟
میگم نکنه تو هم مثل من مبتلای بی حوصلگی شدی و کمبود وقت ؟
در هر صورت خواستم بگم بیادت بودم :)
سلام
شوره یکساله شد
سلام :)
میگم به گمانم این ترم رو واحد سنگین برداشتی چون تازگی ها ازت خبری نیست :) آمدم که نگویی بی معرفتم :)
دوستدارت